حسین صامعی

رویکردهای برنامه‌ریزی استراتژیک

فرایند دستیابی به استراتژی اثربخش برای یک سازمان، یکی از دغدغه‌های اصلی مدیران کسب و کار و صاحب‌نظران استراتژی است. بر مبنای رویکردهای کلاسیک برنامه‌ریزی، فرایند مناسب برای طراحی استراتژی، ایجاد تیمی متشکل از مدیران، مشاوران و کارشناسان است که برای مدتی معلوم (مثلا چند ماه) مطالعات نظام‌مندی را بر روی سازمان انجام دهند و بر مبنای نتایج به دست آمده، برنامه استراتژیک چند ساله کسب و کار را طراحی نمایند. در سوی دیگر طیف، عده‌ای بر این باورند که با تحولات مستمری که در فضای کسب و کار ایجاد می‌شود، پیش‌بینی دقیق آینده ناممکن بوده و لذا تصمیمات کنونی نمی‌توانند برای مدتی طولانی معتبر باقی بمانند. آنان پیشنهاد می‌دهند به جای این کار، توجه سازمان معطوف به تحلیل مستمر محیط داخلی و خارجی سازمان، شناسایی فرصت‌های نوظهور، به آزمون گذاشتن ایده‌های جدید و اتخاذ تصمیمات استراتژیک پیاپی باشد. به علاوه، در این رویکرد توصیه می‌شود سازمان تا جای ممکن از مشارکت افراد بیشتری در طراحی استراتژی بهره‌مند شود. تا جایی که اخیراً مفهومی به نام “استراتژی باز” مطرح شده است. مفهومی که منطقی مشابه با “نوآوری باز” را دنبال می‌کند و در صدد است تا با باز کردن مرزهای سازمان به روی افراد توانمند بیرونی، مشارکت صاحب‌نظران داخل و خارج سازمانی را در فرایند طراحی استراتژی جلب نماید. بدین ترتیب دیدگاه سنتی حاکم بر سازمان که در آن برنامه استراتژیک یک سند محرمانه تلقی شده و گفتگوی درباره آن محدود به مدیران ارشد یک سازمان است جای خود را به دیدگاهی باز و فرایندی پویا می‌دهد که در آن با استفاده از روش جمع‌سپاری، افراد گوناگون از داخل و خارج سازمان در فرایند تصمیم‌گیری استراتژیک شرکت مشارکت نموده و در شکل‌گیری استراتژی دخیل هستند.

اینکه جایگاه مناسب برای سازمان کجای این طیف است وابسته به عوامل گوناگونی همچون میزان پیچیدگی محیط کسب و کار، سطح بلوغ استراتژیک سازمان و میزان فراهم بودن بستر مشارکت مؤثر افراد است. به نظر می‌رسد باید پیش از تصمیم‌گیری درباره رویکرد و فرایند طراحی استراتژی، هر کدام از این عوامل را به خوبی مورد بررسی قرار داد. گاهی رویکرد کلاسیک بهترین روش برای شکل‌دهی به استراتژی است و گاهی باید اجازه داد تا استراتژی به تدریج و در فرایندی باز و مشارکتی پدیدار شود.