نقش اساسی مقصود محوری در رشد کسب و کار
مقصود محوری (Core Purpose) بیانگر علت و فلسفه وجودی کسب و کار و یا به تعبیر دیگر هدف غایی است که سازمان در جستجوی آن است. مقصود محوری درباره “چیستی” محصول و خدمتی که عرضه میکنید نیست. حتی نشان دهنده “چگونگی” عرضه محصولات و خدمات هم نیست. بلکه نشان دهنده “چرایی” عرضه محصولات و خدمات است. اگر میخواهید مقصود محوری کسب و کارتان را شناسایی کنید، به این فکر کنید که چرا زندگیتان را صرف پیشبرد این کسب و کار میکنید؟ دغدغه اصلی شما از راهاندازی و تداوم این کسب و کار چیست و اگر شرکتتان از بین برود، چه چیزی از این دنیا کم میشود؟ یا به این فکر کنید که صرفنظر از کسب عواید مالی، دلیل اصلی که موجب انگیزش شما برای رشد و تداوم کسب و کار میشود چیست؟ به عبارت دیگر، چه عاملی باعث میشود که اگر حتی به اندازه کافی پول در اختیار داشتید، باز هم این کار را دنبال کنید؟ آن چیزی که شبها خواب را از چشمانتان میرباید و صبحها به اشتیاق آن بر میخیزید تا به محل کار بروید چیست؟
برای درک بهتر موضوع، به مقصود محوری تعدادی از شرکتهای موفق دنیا نگاهی بیندازید: شاد کردن مردم (دیزنی)، حفظ و بهبود زندگی انسانها (مرک)، حل نوآورانه مسایل حل نشده (تریام)، ایجاد فرصت و قدرت خرید برابر برای تمام مردم (والمارت)، و توانمندسازی مردم و کسب و کارها در سراسر دنیا برای شکوفاسازی کامل توان بالقوه خود (مایکروسافت).
توجه داشته باشید که مقصود محوری، صرفاً یک بیانیه شیک و جذاب برای کسب اعتبار و پرستیژ نیست. بلکه در حقیقت آن چیزی است که به تلاش بیوقفه شما برای رشد کسب و کار “معنا” میبخشد. مطالعات انجام شده بر روی شرکتهای با رشد سریع و مستمر نشان میدهد، یکی از مهمترین عوامل کلیدی موفقیت آنها، شناسایی مقصود محوری و ترویج آن در سازمان است. اعتقاد به مقصودی متعالی، به کار افراد هویت و معنا میبخشد و موجب انگیزش آنها در گذر از مسیر پر پیچ و خم رشد میشود. باور به اینکه همه ما کنار هم قرار گرفتهایم تا به مقصودی ارزشمند و متعالی دست یابیم موجب میشود تا افراد سازمان، چالشهای پیشروی کسب و کار را به جان بخرند و در مواجهه با سختیها پا پس نکشند. مقصود محوری همچون نخ یک تسبیح، افراد را کنار هم و پشتیبان هم قرار میدهد.
به عنوان یک کارآفرین، بنیانگذار یا مدیر ارشد از خود بپرسیم که آیا درک صحیحی از مقصود محوری کسب و کار خود داریم؟ آیا به زبان ساده میتوانیم به دیگران توضیح دهیم که دلیل این همه تلاش و تکاپو برای رشد کسب و کارمان چیست؟ بعد از روشن شدن پاسخ این سؤال، به این فکر کنیم که آیا افراد سازمان هم چنین درک روشنی از مقصود محوری کسب و کارمان دارند؟ آیا به درستی میدانند که تلاشهایشان قرار است موجب تحقق چه هدف متعالی شود؟ آیا به اهمیت ویژه کارشان پی بردهاند؟ و یا در مقابل، غایت آنچه از حضور در محل کار جستجو میکنند، کسب درآمد و گذران عمر است؟
درک روشن مقصود محوری شرکت و باور به اهمیت و ارزشمند بودن آن یکی از عوامل مهم ماندگاری افراد سازمان نیز به حساب میآید. درست است که ایجاد نظامهای اثربخش مدیریت منابع انسانی از جمله توجه به توسعه فردی کارکنان و استقرار نظام جبران خدمات و پاداش نقش مهمی در ارتقای انگیزه افراد دارد، اما آنچه آنها را از اعماق وجود درگیر کسب و کار میکند و در آنان احساس تعلق سازمانی ایجاد میکند، حس جذاب حرکت جمعی در جهت تحقق یک مقصود متعالی است. مقصودی که عمیقاً با آن ارتباط برقرار میکنند و برایشان ارزشمند محسوب میشود. حسی که به کار آنها هویت میبخشد و باور مفید بودن را در آنها بر میانگیزد.
اما برای صیانت از مقصود محوری شرکت و ترویج و نهادینهسازی آن بین افراد سازمان چه باید کرد؟
اول، دقت در جذب افرادی که همسو و معتقد به مقصود محوری شرکت هستند. موضوعی که یکی از وظایف مهم مدیران شرکت به حساب میآید. مدیران باید بتوانند افرادی که شایستگیهای تخصصی، اخلاقی و حرفهای لازم برای حضور در شرکت را داشته و با مقصود محوری شرکت همسو هستند را شناسایی نموده و به جمع کارکنان خود اضافه کنند. افرادی که مقصود محوری شرکت، دغدغه اصلی آنها نیز به حساب آید، حرکت سازمان در مسیر رشد را تسریع میکنند. زیرا انگیزه درونی این افراد برای رشد و پیشرفت و تحقق مقصود محوری، باعث تلاش و تکاپوی بیوقفه آنان میشود. کافی است، چنین افرادی را سوار قطار سازمان خود کنید، خود آنها در بسیاری از بزنگاهها، راهگشا خواهند بود. آنها نه تنها به نوبه خود منشاء اثر هستند بلکه موجب جذب سایر افراد شایسته به سازمان نیز میشوند. چرا که عضویت در گروههای کاری توانمند و با دغدغههای متعالی مشترک، یکی از عوامل مهمی است که در تصمیم افراد شایسته برای پیوستن به یک سازمان مؤثر است.
دوم، استفاده از ساز و کارهای مناسب برای ترویج مقصود محوری و نهادینهسازی آن در قالب فرهنگ سازمانی. از آنجایی که فرهنگ سازمانی مطلوب یکی از عوامل مؤثر بر رشد شرکتها است، یکی از دغدغههای همیشگی رهبران کسب و کار، خلق، حفظ و مراقبت از فرهنگ مطلوب در سازمان است. زیرا رهبران به خوبی میدانند که پس از شکلگیری و نهادینه شدن فرهنگ در سازمان، تغییر آن بسیار دشوار است. مروری بر فرهنگ سازمانی شرکتهای بالنده نشان میدهد که مؤلفههای فرهنگی حاکم بر این شرکتها همسو با مقصود محوری آنهاست. به عبارت دیگر، شرکتهای بالنده توانستهاند در طول زمان از مقصود و ارزشهای محوری خود صیانت نموده و آن را در قالب فرهنگ سازمانی در سراسر شرکت جاری نمایند. اطلاعرسانی و گفتگوی مداوم رهبران و کارکنان درباره مقصود و ارزشهای محوری شرکت، پایبندی عملی به مقصود و ارزشهای محوری، حمایت از رفتارهای همسو با فرهنگ سازمان، ایفای نقش رهبران سازمان به عنوان الگوهای رفتاری و حتی ایجاد نمادهای فرهنگی در سازمان که نمایانگر مقصود محوری شرکت هستند از جمله اقدامات مؤثری است که برای ترویج و نهادینهسازی مقصود محوری در شرکت میتوان به انجام رساند.